شنوايي سنجي شنوايي سنجي .

شنوايي سنجي

سرگيجه هنگام دراز كشيدن | علل، علائم و روش‌هاي درمان

سرگيجه هنگام دراز كشيدن يكي از شكايات شايع بيماران در كلينيك‌هاي گوش، حلق و بيني و شنوايي‌شناسي است. اين نوع سرگيجه ممكن است به صورت احساس چرخش محيط، سبكي سر يا عدم تعادل بروز كند و معمولاً هنگام خوابيدن، تغيير وضعيت به حالت خوابيده يا حتي هنگام برگرداندن سر روي بالش تشديد مي‌شود.

علل شايع سرگيجه هنگام دراز كشيدن

1. سرگيجه وضعيتي خوش‌خيم (BPPV)
شايع‌ترين علت سرگيجه هنگام دراز كشيدن، BPPV يا Benign Paroxysmal Positional Vertigo است. در اين بيماري، ذرات كريستالي (اوتوكونيا) داخل گوش داخلي جابه‌جا مي‌شوند و با تغيير وضعيت سر، باعث تحريك غيرطبيعي گيرنده‌هاي تعادل مي‌شوند.

2. مشكلات گردن (Cervicogenic Vertigo)
اختلالات مهره‌هاي گردني يا گرفتگي عضلات گردن ممكن است هنگام دراز كشيدن يا چرخش سر باعث تحريك اعصاب و بروز سرگيجه شود.

3. ميگرن دهليزي (Vestibular Migraine)
ميگرن مي‌تواند بدون سردرد و صرفاً با سرگيجه همراه باشد. تغيير وضعيت سر از جمله دراز كشيدن ممكن است علائم را تحريك كند.


علائم همراه سرگيجه هنگام دراز كشيدن
– احساس چرخش محيط يا سر
– تهوع يا تعريق
– عدم تعادل يا سنگيني سر
– تاري ديد يا احساس سياهي رفتن چشم‌ها
– اضطراب يا ترس هنگام تغيير وضعيت

تشخيص و درمان
براي تشخيص دقيق علت سرگيجه هنگام دراز كشيدن، ارزيابي دقيق تعادلي توسط متخصص گوش، حلق و بيني يا شنوايي‌شناسي ضروري است. بسته به علت، روش‌هاي درماني شامل موارد زير است:
– مانورهاي درماني (مانور اپلي، ليمپرت، BBQ) براي BPPV
– فيزيوتراپي گردن
– داروهاي كنترل ميگرن
– تمرينات تعادلي (Vestibular Rehabilitation)

چه زماني به شنوايي شناس مراجعه كنيم؟
اگر سرگيجه هنگام دراز كشيدن مكرر است، زندگي روزمره را مختل كرده يا همراه با علائم ديگر مانند كاهش شنوايي يا وزوز گوش است، مراجعه به كلينيك تخصصي سرگيجه و تعادل رزنتال توصيه مي‌شود.


برچسب: سرگيجه هنگام دراز كشيدن،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ساعت: ۱۱:۲۱:۵۳ توسط:مشگيني موضوع:

سيستم كاهنده نويز سمعك ويدكس

چگونه سمعك‌هاي پيشرفته مي‌توانند كمك كنند بهتر در محيط‌هاي شلوغ بشنويم؟

درك صحبت ديگران در مكان‌هاي شلوغ مثل رستوران‌ها، مهماني‌ها يا خيابان‌هاي پررفت‌وآمد، حتي براي افراد سالم هم سخت است. اما براي كساني كه كم‌شنوايي دارند، اين كار بسيار دشوارتر مي‌شود.

 

چرا در مكان‌هاي شلوغ شنيدن سخت‌تر است؟

دو نوع نويز (سر و صدا) وجود دارد كه باعث سخت‌تر شدن شنيدن مي‌شود:

1. نويزهاي بلند مثل صداي تهويه يا ماشين كه صداي صحبت را مي‌پوشانند.

2. صداي صحبت‌هاي ديگران كه باعث گيج شدن مغز در تشخيص صداي فرد مورد نظر مي‌شود.

 

يك اصطلاح مهم: SNR يعني چي؟

SNR يعني «نسبت صداي مفيد به صداي مزاحم». هرچه اين نسبت بيشتر باشد، شنيدن راحت‌تر است. افراد با شنوايي سالم معمولاً اگر صداي صحبت فقط ۶ دسي‌بل بلندتر از نويز باشد، به‌خوبي مي‌شنوند.

اما افراد با كم‌شنوايي براي شنيدن همان جمله، نياز دارند صداي صحبت حتي ۱۰ يا ۱۵ دسي‌بل بلندتر از نويز باشد. اين يعني در يك مهماني شلوغ، بايد گوينده خيلي بلندتر حرف بزند تا صدايش توسط فرد كم شنوا واضح شنيده شود، كه اغلب ممكن نيست.

 

سمعك‌ها چه كمكي مي‌توانند بكنند؟

سمعك‌هاي امروزي فقط صدا را بلندتر نمي‌كنند. آن‌ها با استفاده از فناوري‌هاي پيشرفته، تلاش مي‌كنند صداهاي اضافي را كم كرده و روي صداي اصلي تمركز كنند. چند روش اصلي براي اين كار وجود دارد:

  • ميكروفون‌هاي هوشمند كه بيشتر صداي روبه‌رو را دريافت مي‌كنند و صداهاي اطراف را كمتر مي‌كنند. اين ميكروفون‌ها مي‌توانند SNR را تا ۶ تا ۸ دسي‌بل بهتر كنند.

  • سيستم‌هاي بي‌سيم FM كه ميكروفوني نزديكي دهان گوينده قرار مي‌گيرد و صدا مستقيماً به گوش فرد منتقل مي‌شود. اين سيستم‌ها گاهي SNR را تا ۲۰ تا ۲۵ دسي‌بل افزايش مي‌دهند.

  • كاهش نويز ديجيتال كه صداي اضافي مثل صداي پنكه يا ماشين را كاهش مي‌دهد. اين فناوري بيشتر باعث راحتي شنيدن مي‌شود تا اينكه مستقيماً SNR را بالا ببرد.



سيستم Unique از شركت Widex چه فرقي دارد؟

شركت Widex يك سيستم خاص به نام Unique ساخته كه دقيق‌تر و هوشمندتر از سيستم‌هاي قبلي عمل مي‌كند:

  • سريع نويزها را شناسايي مي‌كند و تشخيص مي‌دهد كه كدام صدا مهم است و كدام نه.

  • فقط صداهاي مزاحم را كم مي‌كند، بدون اينكه صداي گفت‌وگو خراب شود.

  • خودكار با محيط سازگار مي‌شود؛ مثلاً وقتي وارد يك جاي شلوغ مي‌شويد، خودش تنظيمات را تغيير مي‌دهد.

 

چه فوايدي دارد؟

افرادي كه از اين نوع سمعك استفاده كرده‌اند، گفته‌اند:

  • صداي ديگران را بهتر مي‌شنوند.

  • خستگي ذهني‌شان كمتر شده چون لازم نيست زياد تلاش كنند تا بشنوند.

  • در مكان‌هاي شلوغ راحت‌تر ارتباط برقرار مي‌كنند.

 

معرفي سمعك جديد Widex Allure با صداي طبيعي و عملكرد بهتر در شلوغي

كمپاني Widex به‌تازگي سمعك جديدي به نام Allure معرفي كرده كه دو ويژگي مهم را با هم تركيب كرده است:

1. صداي خيلي طبيعي

2. شنيدن بهتر در محيط‌هاي شلوغ

اين سمعك از يك فناوري ويژه به نام PureSound با ZeroDelay استفاده مي‌كند. اين فناوري باعث مي‌شود صداي دريافتي تقريباً بدون هيچ تأخيري (كمتر از ۰.۵ ميلي‌ثانيه) وارد گوش شود. چرا اين مهم است؟ چون وقتي صدا با تأخير به گوش برسد، ممكن است حالت "فلزي" يا "اكويي" پيدا كند، مخصوصاً اگر گوش شما به‌طور طبيعي هم صدايي را از محيط بگيرد (مثل در فيتينگ‌هاي باز). اين مشكل در سمعك‌هاي معمولي ديده مي‌شود، اما در Allure صدايي كه مي‌شنويد بسيار شبيه صداي واقعي محيط است.

 

چرا Allure در محيط‌هاي شلوغ بهتر عمل مي‌كند؟

يكي از مشكلات رايج براي كاربران سمعك، شنيدن گفتار در محيط‌هاي پر سر و صداست، مثلاً در رستوران يا جلسه. Allure با اضافه كردن ميكروفون‌هاي هوشمند جهت‌دار به فناوري ZeroDelay توانسته اين مشكل را حل كند. اين ميكروفون‌ها كمك مي‌كنند صداهاي مزاحم پس‌زمينه كمتر شنيده شوند و تمركز روي صداي اصلي (مثلاً گفت‌وگو) بيشتر شود.

مطالعات نشان داده‌اند كه اين سمعك مي‌تواند تا ۴.۳ دسي‌بل وضعيت شنيدن را بهتر كند، كه عدد قابل توجهي براي درك بهتر گفتار در نويز است.

در مقايسه با برندهايي مثل سمعك سيگنيا يا سمعك فوناك، سمعك Allure از نظر طبيعي بودن صدا برتري دارد. البته در زمينه هوش مصنوعي پيشرفته، برخي از رقبا شايد عملكرد بهتري داشته باشند، ولي Allure تمركزش روي كيفيت صدا و راحتي استفاده است.


نقش شنوايي‌شناس چيست؟

شنوايي‌شناس با تنظيم دقيق سمعك، آموزش بيمار و انجام تست‌هاي خاص، كمك مي‌كند سمعك بيشترين فايده را داشته باشد. براي شنيدن بهتر در محيط‌هاي شلوغ، فقط داشتن يك سمعك خوب كافي نيست، بلكه بايد درست تنظيم و استفاده شود.

 


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۰ خرداد ۱۴۰۴ساعت: ۱۱:۲۸:۳۴ توسط:مشگيني موضوع:

مولد عصبي وزوز سابجكتيو

آگاهي از مولد عصبي وزوز گوش، در درمان وزوز بسيار كمك كننده خواهد. مطمئناً در گذشته نظر بر اين بود كه مولد عصبي وزوز سابجكتيو در حلزون مي باشد؛ از آنجا كه بسياري از بيماران، وزوز را در گوش آسيب ديده گزارش مي كنند بنابراين به نظر مي رسد اين نظريه قابل قبول باشد. با اين حال، تعدادي از مشاهدات باليني و علمي اين ديدگاه را به چالش كشيده اند. ابتدا اينكه، وزوز موجود در يك گوش اغلب به راحتي توسط ارائه محرك پوشاننده به گوش مقابل پوشش داده مي شود، چيزي كه در محبث پوشش مركزي ديده مي شود شاهدي ديگر بر اين ادعاست.

دوم اينكه، وزوز علامتي شايع در بيماران مبتلا به وستيبولار شوانوما مي باشد. در اين بيماران تومور بر روي عصب شنوايي فشار مي آورد. گاهي در حين برداشتن تومور، عصب شنوايي كاملاً قطع مي شود. پس از قطع عصب شنوايي با وجود اين كه ارتباط حلزون با مغز قطع مي شود، وزوز در بسياري از اين بيماران ادامه داشته يا بدتر هم مي شود. سوم اينكه، ثبت الكتروفيزيولوژيكي از عصب شنوايي حيوانات با ضايعات بزرگ سلول هاي مويي داخلي و خارجي نشان دهنده كاهش بزرگي در فعاليت خودبخودي نورون ها مي باشد، يعني بر خلاف تصورات قبلي گه گفته مي شد آسيب سلول هاي مويي باعث افزايش فعاليت خودبخودي عصب مي گردد ديده شد كه باعث كاهش اين فعاليت مي گردد. در مجموع نتايج حاكي از آن مي باشند كه در اكثر موارد مولد عصبي وزوز در سيستم عصبي مركزي مي باشد. نظريه غالب اين است كه آسيب حلزون ممكن است باعث ايجاد تغييراتي نابجا در پلاستيسيته سيستم عصبي مركزي گردد كه اين امر مي تواند منجر به درك صداي فانتوم شود. در حالي كه قبلا عقيده بر اين بود كه وزوز حاصل بيش فعالي خودبخودي حلزون مي باشد، اما  ديدگاه فعلي اين است كه مولد(هاي) وزوز در مغز مي باشند. اولين بار در اواسط دهه 1990 با پيشرفت در تصوير برداري از مغز، شواهدي در حمايت از مولدهاي مركزي وزوز گوش بدست آمد. مطالعه اي مقدماتي توسط Alan Lockwood و Richard Salvi در سال 1998 منتشر گرديد كه در آن از تصوير برداري PET براي شناسايي مناطقي از مغز كه با درك وزوز در ارتباط هستند، استفاده شد. ريچارد براي دست يابي به داوطلبان دچار وزوز جهت همكاري در مطالعه تصويربرداري از مغز PET، يك جلسه گروهي پشتيباني واقع در مركز بوفالو در ايالت متحده تشكيل داد تا داوطلباني را جستجو كند. در اين جلسه بيماري ادعا كرد كه با حركت دادن فك يا بيرون آوردن زبان خود، وزوز گوشش بلندتر يا آرام تر مي شود. باور اين مسئله ابتدا سخت بود ولي چندين نفر ديگر نيز در همان جلسه گزارش دادند كه آن ها نيز همچنين تجربه اي دارند. ناگهان ريچارد متوجه شد كه يك روش جديد و قدرتمندي براي بررسي منشا عصبي وزوز وجود دارد. در اين مطالعه به جاي مقايسه تصاوير مغزي افراد نرمال با افراد دچار وزوز، به مقايسه تصاوير مغزي قبل و بعد از حركت دهان و صورت كه باعث تغيير بلندي وزوز مي شد پرداخته شد، اين مطالعه منجر به يافته اي شد كه امروزه بعنوان وزوز سوماتيك ياد مي شود. با طراحي اين مطالعه تجربي بسياري از مخدوشگرهاي مطالعه از قبيل سن، جنس و ديگر متغيرهاي بيولوژيكي بين فردي از بين رفت زيرا مطالعه از نوع قبل و بعد بود. وقتي كه افراد شركت كننده در مطالعه با حركت دادن دهان و صورت خود بلندي وزوز را تغيير مي دادند؛ ريچارد و همكارانش توانستند فعاليت عصبي را در قشر شنوايي چپ، MGB(1) و هيپوكامپ چپ و قسمتي از سيستم ليمبيك مشخص كنند. فعاليتي كه در قشر شنوايي سمت چپ مشاهده شد حاكي از آن مي باشد كه منشا وزوز در مغز مي باشد نه در حلزون زيرا با ارائه صداي واقعي به حلزون، قشر شنوايي سمت چپ و راست فعال مي شوند. فعاليت عصبي حاصل از وزوز فقط در قشر شنوايي سمت چپ ديده شد برخلاف صداي عبوري از حلزون كه در هر دو قشر شنوايي سمت چپ و راست ديده مي شوند.اين يافته تا حدودي مرتبط با مدل وزوز گوش جاسترباف مي باشد. از آنجا كه وزوز اغلب در بر گيرنده عواطف (به عنوان مثال ترس، اضطراب و افسردگي) است، جاستربوف (جاسترباف، هازل و گراهام، 1994) مدل عصبي از وزوز گوش را ارائه دادند كه نه تنها مسير شنوايي را شامل مي شود، بلكه ساختارهايي مانند ليمبيك و هيپوكامپ را نيز بر مي گيرد.


برچسب: مولد وزوز گوش،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۵ آبان ۱۴۰۰ساعت: ۱۱:۱۶:۵۰ توسط:مشگيني موضوع:

مولد عصبي وزوز سابجكتيو

آگاهي از مولد عصبي وزوز گوش، در درمان وزوز بسيار كمك كننده خواهد. مطمئناً در گذشته نظر بر اين بود كه مولد عصبي وزوز سابجكتيو در حلزون مي باشد؛ از آنجا كه بسياري از بيماران، وزوز را در گوش آسيب ديده گزارش مي كنند بنابراين به نظر مي رسد اين نظريه قابل قبول باشد. با اين حال، تعدادي از مشاهدات باليني و علمي اين ديدگاه را به چالش كشيده اند. ابتدا اينكه، وزوز موجود در يك گوش اغلب به راحتي توسط ارائه محرك پوشاننده به گوش مقابل پوشش داده مي شود، چيزي كه در محبث پوشش مركزي ديده مي شود شاهدي ديگر بر اين ادعاست.

دوم اينكه، وزوز علامتي شايع در بيماران مبتلا به وستيبولار شوانوما مي باشد. در اين بيماران تومور بر روي عصب شنوايي فشار مي آورد. گاهي در حين برداشتن تومور، عصب شنوايي كاملاً قطع مي شود. پس از قطع عصب شنوايي با وجود اين كه ارتباط حلزون با مغز قطع مي شود، وزوز در بسياري از اين بيماران ادامه داشته يا بدتر هم مي شود. سوم اينكه، ثبت الكتروفيزيولوژيكي از عصب شنوايي حيوانات با ضايعات بزرگ سلول هاي مويي داخلي و خارجي نشان دهنده كاهش بزرگي در فعاليت خودبخودي نورون ها مي باشد، يعني بر خلاف تصورات قبلي گه گفته مي شد آسيب سلول هاي مويي باعث افزايش فعاليت خودبخودي عصب مي گردد ديده شد كه باعث كاهش اين فعاليت مي گردد. در مجموع نتايج حاكي از آن مي باشند كه در اكثر موارد مولد عصبي وزوز در سيستم عصبي مركزي مي باشد. نظريه غالب اين است كه آسيب حلزون ممكن است باعث ايجاد تغييراتي نابجا در پلاستيسيته سيستم عصبي مركزي گردد كه اين امر مي تواند منجر به درك صداي فانتوم شود. در حالي كه قبلا عقيده بر اين بود كه وزوز حاصل بيش فعالي خودبخودي حلزون مي باشد، اما  ديدگاه فعلي اين است كه مولد(هاي) وزوز در مغز مي باشند. اولين بار در اواسط دهه 1990 با پيشرفت در تصوير برداري از مغز، شواهدي در حمايت از مولدهاي مركزي وزوز گوش بدست آمد. مطالعه اي مقدماتي توسط Alan Lockwood و Richard Salvi در سال 1998 منتشر گرديد كه در آن از تصوير برداري PET براي شناسايي مناطقي از مغز كه با درك وزوز در ارتباط هستند، استفاده شد. ريچارد براي دست يابي به داوطلبان دچار وزوز جهت همكاري در مطالعه تصويربرداري از مغز PET، يك جلسه گروهي پشتيباني واقع در مركز بوفالو در ايالت متحده تشكيل داد تا داوطلباني را جستجو كند. در اين جلسه بيماري ادعا كرد كه با حركت دادن فك يا بيرون آوردن زبان خود، وزوز گوشش بلندتر يا آرام تر مي شود. باور اين مسئله ابتدا سخت بود ولي چندين نفر ديگر نيز در همان جلسه گزارش دادند كه آن ها نيز همچنين تجربه اي دارند. ناگهان ريچارد متوجه شد كه يك روش جديد و قدرتمندي براي بررسي منشا عصبي وزوز وجود دارد. در اين مطالعه به جاي مقايسه تصاوير مغزي افراد نرمال با افراد دچار وزوز، به مقايسه تصاوير مغزي قبل و بعد از حركت دهان و صورت كه باعث تغيير بلندي وزوز مي شد پرداخته شد، اين مطالعه منجر به يافته اي شد كه امروزه بعنوان وزوز سوماتيك ياد مي شود. با طراحي اين مطالعه تجربي بسياري از مخدوشگرهاي مطالعه از قبيل سن، جنس و ديگر متغيرهاي بيولوژيكي بين فردي از بين رفت زيرا مطالعه از نوع قبل و بعد بود. وقتي كه افراد شركت كننده در مطالعه با حركت دادن دهان و صورت خود بلندي وزوز را تغيير مي دادند؛ ريچارد و همكارانش توانستند فعاليت عصبي را در قشر شنوايي چپ، MGB(1) و هيپوكامپ چپ و قسمتي از سيستم ليمبيك مشخص كنند. فعاليتي كه در قشر شنوايي سمت چپ مشاهده شد حاكي از آن مي باشد كه منشا وزوز در مغز مي باشد نه در حلزون زيرا با ارائه صداي واقعي به حلزون، قشر شنوايي سمت چپ و راست فعال مي شوند. فعاليت عصبي حاصل از وزوز فقط در قشر شنوايي سمت چپ ديده شد برخلاف صداي عبوري از حلزون كه در هر دو قشر شنوايي سمت چپ و راست ديده مي شوند.اين يافته تا حدودي مرتبط با مدل وزوز گوش جاسترباف مي باشد. از آنجا كه وزوز اغلب در بر گيرنده عواطف (به عنوان مثال ترس، اضطراب و افسردگي) است، جاستربوف (جاسترباف، هازل و گراهام، 1994) مدل عصبي از وزوز گوش را ارائه دادند كه نه تنها مسير شنوايي را شامل مي شود، بلكه ساختارهايي مانند ليمبيك و هيپوكامپ را نيز بر مي گيرد.


برچسب: مولد وزوز گوش،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۵ آبان ۱۴۰۰ساعت: ۱۱:۱۵:۴۶ توسط:مشگيني موضوع:

تفسير تست VEMP و تست كالريك

اگر در يك گوش تست VEMP نرمال ولي ضعف يك طرفه در آزمون كالريك وجود داشته باشد چگونه مي توان آن را تفسير كرد؟

آزمون كالريك، مجراي نيم دايره اي افقي و آوران هاي آن را كه در بخش فوقاني عصب وستيبولار قرار دارند را بررسي مي كند. آزمون VEMP، ساكول و آوران هاي آن را كه در بخش تحتاني عصب وستيبولار قرار دارند را بررسي مي كند. آزمون VEMP را مي توان بوسيله عدم تقارن بين دو گوش تفسير كرد. براي بدست عدم تقارن مي توان دامنه هاي VEMP گوش راست و چپ را از هم كم كرده و تقسيم بر مجموع آن ها كرد. در حال حاضر نرم خاصي براي آزمون VEMP وجود ندارد ولي اگر عدم تقارن بين دو گوش بيشتر از 35 الي 40 درصد باشد مي توان غير نرمال محسوب كرد.

وقتي كه نتيجه آزمون كالريك غير نرمال ولي تست VEMP نرمال باشد مي توان گفت كه مجراي نيم دايره اي افقي و يا بخش فوقاني عصب وستيبولار دچار ضايعه مي باشد. درحالي كه اگر نتيجه آزمون VEMP غير نرمال و كالريك نرمال باشد مي توان گفت كه ساكول يا بخش تحتاني عصب وستيبولار دچار ضايعه مي باشد.


برچسب: تست VEMP،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۳ آبان ۱۴۰۰ساعت: ۰۱:۱۲:۴۵ توسط:مشگيني موضوع:

تست فيستول پري لنف

تست فيستول با افزايش و كاهش موقت فشار كانال گوش خارجي بوسيله پنوماتوسكوپ انجام مي گردد. نشانه يك فيستول مثبت (حمله گذراي نيستاگموس و سرگيجه) در بيماران مبتلا پرده تمپان سوراخ شده و ساييدگي لابيرنت استخواني (به دليل عفونت مزمن، عمل جراحي يا تروما) رخ مي دهد. تغيير فشار به طور مستقيم به پري لنف منتقل شده كه آن هم به نوبه خود باعث فشرده سازي لابيرنت غشايي و تحريك كريستاي مجاري نيم دايره اي مي گردد. نيستاگموس حاصله معمولا 10 تا 20 ثانيه طول مي كشد. جهت نيستاگموس ممكن است به سمت يا به دور از گوش درگير شده باشد و اغلب براي تغييرات فشار مثبت و منفي يكسان مي باشد.همانطور كه گفته شد فيستول لابيرنت را مي توان با ايجاد تغييرات فشار مورد بررسي قرار داد از جمله: با فشار دادن و رها كردن تراگوس (ايجاد تغييرات فشار كم در كانال گوش خارجي)، مانور والسالوا با بستن فضاي بين تارهاي صوتي يا همان چاكناي (باعث افزايش فشار داخل جمجمه اي مي شود كه در فيستول داخل جمجمه مانند SSCD مي تواند اين فشار به گوش داخلي منتقل شود) و مانور والسالوا با بستن سوراخ هاي بيني (افزايش فشار انتقال يافته به گوش مياني از طريق شيپور استاش.


برچسب: فيستول پري لنف،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۲ آبان ۱۴۰۰ساعت: ۱۱:۱۵:۳۲ توسط:مشگيني موضوع: